مقدمه
روند تغییر و تحولات در جامعه امروزی آنچنان سریع و شتابان شده است که پیشبینی آینده مقدور نیست .
حرکت کشور ها به سوی یکپارچگی در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و پدیده جهانی شدن ، بر اقتصاد و الگوهای کسب و کار در سرتاسر دنیا تآثیر گذاشته است ..
در سایه این تغییر و تحولات ، روند استخدام و معیارهای آن نیز در کشورها در حال تغییر است ؛ به طوریکه افراد مثل گذشته به دنبال استخدام مدام العمر و دائمی در یک شغل نیستند .
همچنین در شرکت ها و سازمان ها نیز دیگر چنین فرصت هایی وجود ندارد .
ماهیت تغییر و تحولات در دنیای مشاغل و حرفه ها طوری است که نیاز مستمر به کسب دانش و مهارت جدید در هر شغلی ضروری به نظر می رسد . از طرف دیگر ، جهانی شدن و انتشار سریع دانش و اطلاعات در عرصه اقتصاد موجب رقابت بیشتر بین شرکت ها شده است . بهمین دلیل ، دولت ها به این نتیجه رسیده اند که برای کسب موفقییت اقتصادی در عرصه ء ملی و بین المللی در عرضهء خدمات و تولید محصولات در سازمان ها و شرکت ها نیاز مبرم به توسعه کارآفرینی است که بعنوان عامل اصلی تغییر و محرک اصلی توسعه ، یعنی لوکوموتیوران توسعه ، حرکت ها یی را آغاز کند که منجر به خلاقیت و نوآوری مستمر شود .
این نوآوری ها بوجود نخواهد آمد ، مگر آنکه نهادهای مختلف ، زمینه و بستر آن را فراهم آورند .
کارآفرینی فرایندی است که با نگاه فرصت گرایانه ء کارافرین آغاز می شود و نتیجه آن عرضهء خدمات و محصولات جدید و ایجاد اشتغال و رفاه در سطح جامعه و در واقع ، ایجاد یک چیز ارزشمند از هیچ چیز است.
برای افزایش میزان کارافرینی در افراد جامعه می توان آگاهی ها و توانائی های آنان را در این زمینه بالا برد.
به این ترتیب ، راه اندازی کسب و کارهای تازه نیز رونق خواهد گرفت . یکی از عوامل مؤثر بر توسعه کارآفرینی ، توجه خاص به تقویت نظام آموزشی است .
امروزه تقریباً در تمام پایه های تحصیلی همهء کشور های توسعه یافته و در حال توسعه ، آموزش و ترویج کارآفرینی جای ویژه ای دارد .
فصل اول (شناخت افراد موفق ، مفهوم موفقیت ، هدفگذاری به سوی موفقیت )
شناخت افراد موفق؛ افراد بشر را که در مسابقه زندگی شرکت دارند می توان به سه گروه تقسیم کرد :
1) گروه اول :که در اکثریت اند ، تماشاچیان این مسابقه را تشکیل می دهند . آنان فقط نظاره کنندگان حوادث اند و از بیم ضربه های احتمالی ، خود را کنار می کشند و فقط به کف زدن برای بازیکنان اکتفا می کنند .
2) گروه دوم : که اینان نیز قشر وسیعی از افراد را تشکیل میدهند بازندگان این مسابقه اند . البته منظور از بازندگان تنها میلیونها انسان فقیر و بینوا نیستند ، بلکه آنان هم که از رفاه اجتماعی نسبی برخوردارند ، از بازندگان محسوب می شوند زیرا این گروه فقط به گذراندن روزمرهء زندگی ، یعنی پوشیدن لباس خوب ، برخورداری از تفریح مناسب ، خانه و درآمد متوسط قانع اند .
3) گروه سوم : این گروه را برندگان و افراد موفق تشکیل می دهند . تعداد این افراد در زندگی کم است و آنچه را که اراده کنند ، به دست می آورند . آنها برای خود اهداف مهمی را تعیین می کنند و به آنها نیز می رسند و در نتیجه ء رسیدن به این اهداف ، به خود و دیگران بهره می رسانند .
حال تصمیم با شماست می خواهید جزء کدام گروه باشید ؟
معنی و مفهوم موفقیت :
تعریف زیادی موجود است که مهم ترین آنها عبارتند از :
1) با لفعل کردن استعدادهای نهانی که در وجود هر کس نهفته است ، آدمی با این استعدادها به دنیا می آید ، بزرگ می شود و باید آنها را تمام و کمال در راه هدف و منظوری که او را شاد و خرسند می کند ، به کار ببرد .
2) دستیابی به هدفی که در نظر انسان است و با رسیدن به آن هدف ، برای خود موقعیت و اعتباری کسب می کند .
3) رسیدن فرد به مقام چهارم در صورتی که پیش از ان در مقام پنجم باشد .
4) شیوه درست فکر کردن و زندگی کردن است .
اما به طور کلی می توان گفت که فرد موفق ، کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون ، رضایت خاطر احساس کند که این امر، خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی است .
در کل موفقیت را می توان در دو بعد بررسی کرد :
1) بعد فردی : یعنی این که شخص به تنهایی و بدون در نظر گرفتن عوامل بیرونی به برتری هایی برسد . عامل این نوع موفقیت بیشتر تلاش و کوشش خود فرد است .
2) بعد سازمانی : کمی پیچیده تر از موفقیت فردی است . عامل این نوع موفقیت تنها تلاش خود فرد نیست بلکه علاوه بر کوشش او اطرافیان و همکارانش در موفقیت او سهیم اند . شاید بتوان گفت در این بعد عامل اصلی موفقیت یک نفر است اما نتیجه این موفقیت تنها به خود فرد بر نمی گردد ، بلکه متوجه همکاران یا سازمان او نیز می شود .
چگونگی تعیین هدف : رسیدن به هدف یکی از معیارهای اصلی موفقیت به شمار می آید .
منظور از هدف همان نقطه و موقعیتی است که می خواهیم به آن برسیم . انسان بی هدف کاملاً تابع حوادث و پیشامد هاست . کسی که هدف روشنی در زندگی دارد ، پس از رسیدن به کامیابی ، احساس خوشبختی و آرامش می کند .
اما افرادی که هدف معینی ندارند ، به هر مقامی که برسند ، باز هم ناراضی اند .
پس از تعیین اهداف مهمی برای خود ، برای رسیدن به آنها طراحی و برنامه ریزی کنید .
برنامه ریزی بدان معناست که راهها و روشهای ممکن را برای رسیدن به اهداف مشخص کنید و بدانید که به چه ابزار یا امکاناتی در این راه نیاز دارید .
برای رسیدن به موفقیت ، نکات زیر را رعایت کنید :
1) الگو برداری از افراد موفق
2) تعیین اهداف بزرگ
3) پرورش خلاقیت : برای پرورش و افزایش خلاقیت ، راهها و روشهای مختلفی وجود دارد :
الف ) آگاه بودن از مجموعه ء موقعیت کنونی
ب ) در نظر گرفتن تمام راه حل های جایگزین
4) حداکثر استفاده از زمان
5) اشتیاق ، نقطه ء شروع همه ء فعالیتها
6) پشتکار
7) اعتماد به نفس
8) نهایت استفاده از هوش و استعداد
9 ) استفاده از فرصت ها
10) خواستن ، رمز موفقیت
11) راضی نبودن به وضع موجود
*** ساعت زندگی فقط یک بار کوک می شود ***
فصل دوم
(ضرورت تعین اهداف شغلی ، کارآفرینی به عنوان یک شغل ، مسائل راه اندازی کسب و کار)