کارآفرینی امروزه کشور ما وارد دورهای شده است که بسیاری از کشورهای پیشرفته آن را سپری کردهاند. این مفهوم در ایران تا حدودی ناشناخته مانده است. دوره آشنایی و اهمیت دادن به کارآفرینی (Entrepreneurship). ارزش کارآفرینی و کارآفرینان و توجه به آنها به وضوح در اقتصاد و فرهنگ این کشورها دیده میشود.
ما نیز باید این دوره را سپری کرده و کارآفرینی را در فرهنگمان نهادینه کنیم. کارآفرینی راهحلی برای مشکلات اقتصادی امروز ماست و توسعه و ترویج کارآفرینی یکی از نیازهای جدی اقتصاد ایران است. در شرایطی که کاهش سرمایهگذاری در اقتصاد کشور از یک سو، بهرهوری پایین و گرایش به تعدیل نیروی انسانی در سازمانهای دولتی و وابسته به دولت از دیگر سو و خیل تازهواردان به عرصهی کار از سوی دیگر، بیکاری را به معضل بزرگ اقتصادی و اجتماعی این زمان بدل کرده است، به نظر میرسد که توسعهی کارآفرینی و ترویج فرهنگ کارآفرینی در ایران یک ضرورت جدی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.
تجربهی دنیای امروز نشان داده است که نوآوریهای مهم و پیشرفتهای تکنولوژیکی، در سازمانها و شرکتهای بزرگ دولتی اتفاق نخواهد افتاد. قابلیت تطبیق با بازار و نیاز روز، از یک ساختار بزرگ پیچیدهی تودرتو ساخته نیست و در نتیجه برای پیشرفت سریع و ارائهی محصولات جدید، تنها راه مؤثر، ایجاد و توسعهی شرایطی است که فعالیتهای اقتصادی کوچک بتوانند تأسیس شوند و رقابت کنند.
در کشورهای بزرگ و پیشرفته، اهمیت کارآفرینی فقط به خاطر مسألهی ایجاد شغل نیست، بلکه دلیل اصلی این است که فعالیتهای اقتصادی کوچکی که در این کشورها به وجود آمدهاند و رشد کردهاند، توانستهاند سهم عمدهی فنآوری روز و در نتیجه ثروت و درآمد تمام دنیا را به خود اختصاص دهند. آمار نشان میدهد بیش از پنجاه درصد این حرکتها و بیش از نود درصد جهشهای رادیکالی که در این زمینه صورت پذیرفته است، که میتوان از آن به انقلاب فناوری تعبیر کرد، در شرکتهای کوچک و متوسط کارآفرینانه و نه در سازمانهای بزرگ اتفاق افتاده است.
با توجه به اهمیت کارآفرینی در پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی کشورها، دولتهای آنان در جهت توسعه کارآفرینی برنامهها و تلاشهای مستمری را طراحی نمودهاند. از جمله اهداف اصلی آنها میتوان به سه مورد ذیل اشاره نمود:
1 ایجاد ثروت در جامعه
2 تولید تکنولوژی
3 اشغال مفید بخصوص برای جوانان
دانش و توانایی مدیریت، دانش اقتصادی، شناخت اوضاع بازار و نیازهای آن و از همه مهمتر، باور داشتن به این که “من میتوانم کار جدیدی را شروع کنم” مسائلی هستند که در تولد یک کارآفرین و ایجاد عزم و اراده در وی نقش اساسی دارند.
این باور که کارآفرینی لازم و ضروری است و هر کسی میتواند برای خودش یک فعالیت اقتصادی را آغاز کند، چیزی نیست که یکباره و ناگهان در ذهن کسی ایجاد شود. تصمیم به راهاندازی فعالیت اقتصادی نوپا، نتیجهی فرآیندی است که باید از ابتدای کودکی آغاز گردد و در آموزش و پرورش به طور جدی و حساب شده در نظر گرفته شود تا فرد مهارتهای لازم را به درستی فرا بگیرد. به همین ترتیب "ترویج" کارآفرینی نقطه آغازین این حرکت است.
تجربهی کشورهای توسعهیافته نشان میدهد که در توسعهی کارآفرینی، ” تبلیغات و فرهنگ سازی “ در کنار عوامل دیگری همچون تسهیل قوانین و مقررات، ایجاد مکانیزمهای حمایتی و "آموزش"، جایگاهی بیبدیل و انکارناپذیر دارد.
اهمیت و نقش قشر جوان در توسعهی کشور کاملاً واضح و غیرقابل انکار است، چنانکه آینده هر کشور توسعه یافتهای بستگی به راههایی دارد که جوانان آن کشور از طریق آن شکل میگیرند. آشنایی مردم خصوصاً جوانان با کارآفرینی و بیدار کردن این نیاز در آنها به کمک روشهای ترویجی مستقیم و غیرمستقیم امکانپذیر است.
کشور ما در طول برنامه چهارم نیازمند ایجاد سه میلیون و هفتصد هزار شغل جدید است. از آنجا که دولت قادر نخواهد بود این تعداد شغل جدید و در عین حال مولد ایجاد کند، میبایست تدبیر اساسیتری اندیشیده شود.
با توجه به چالشهایی که کشور در سالهای آینده با آن مواجه است آموزش، پژوهش و ترویج کارآفرینی میتواند یکی از استراتژیهای کارآمد برای مقابله با این چالشها باشد. در قرن حاضر تحصیلات دانشگاه یکی از مهمترین مسائل برای ورود به دنیای کار و تجارب میباشد و دانشگاههای زیادی در دنیا در این زمینه فعال هستند. امروزه دانشگاهها سعی میکنند که فعالیتهایشان را نه تنها در منطقه خود بلکه در کشورهای دیگر نیز گسترش دهند. صنعت نیز در حال ورود به این مقوله میباشد نه تنها به این دلیل که نیازمند آموزش کارکنان خود است بلکه به این خاطر که بازار کار امروز نیاز به مهارت و دانش بیشتری دارد. موقعیت بازار کار ایجاب میکند که دانشگاهها نیروهایی را تربیت کنند که علمآموزانی مستقل و ماهر بوده و توانایی درک مسائل پیچیده تاریخی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی و اقتصادی را داشته باشند.
در دانشگاههای ما اصولاً زمان زیادی صرف توضیح و بحث در مورد جنبههای تئوری میشود و دانشجویان فرصت بسیار کمی برای تجربه کارهای عملی و تجربه، بازاریابی، رشد مهارت برنامهریزی، نوشتن طرح تجاری(Business Plan)، رشد خلاقیت و تصمیمگیری کارآفرینانه در سازمانهای بزرگ و کوچک دارند.
در این راستا فعالیتهای متنوعی در مرکز کارآفرینی و کلاس های درسی خصوصا در درس 3 واحدی مبانی کارآفرینی انجام گرفته است.
تحول فرهنگی ، گامی بسوی کارآفرینی
چکیده
کارآفرینی برای توسعه اقتصادی یک جامعه به عنوان یکی از ارزانترین ابزارها بابهترین نتیجه و بیشترین کارآیی مطرح است و فرهنگ لازم برای این منظور از اهمیت خاصی برخوردار است . در این مقاله به روش تحلیل توصیفی مفهوم کارآفرینی در سه سطح فردی ، سازمانی و ملی موردمطالعه و بررسی قرار گرفته است . ویژگیهایی نظیراعتماد به نفس ، ریسک پذیری ، انعطاف پذیری ، خوش بینی و ... به عنوان عوامل فردی ،ویژگیهایی نظیر ریسکی بودن ، نوآوری ، انعطاف در برنامه ریزی و تمرکز بر نتیجه و...به عنوان عوامل سازمانی و ویژگیهایی نظیر گروه گرایی ، سنت پرستی و کمال گرایی وسودپرستی به عنوان عوامل ملی ، شناسایی شده است .
مقدمه
تربیت نیروی انسانی و آموزش در جامعه باهدف بهره برداری آتی از این نیرو صورت می گیرد. اما امروزه بسیاری از جوانانی که دردانشگاهها و مراکز علمی کشور به تحصیل مشغولند امیدوارند که پس از فراغت از تحصیل هرچه سریعتر وارد "بازار کار" شوند. عبارت "بازار کار" عبارتی است بسیار حساس ، وبرداشت جوانان از این عبارت ، یکی از عوامل حیاتی موثر در آینده کشور به حساب می آید.متاسفانه امروزه "بازار کار" در اذهان بسیاری ازجوانان و دانشجویان کشور یکسری پستهای ازپیش تعیین شده ، و به عبارتی یکسری "صندلیهای پیش ساخته ای " تعبیر می شود که درجامعه منتظر آنهاست . اما دیدگاه کارآفرینانه نسبت به پدیده اشتغال ، تاحد زیادی از مشکلات جوانان در مواجهه با آینده ، خواهدکاست . یک چنین دیدگاهی می تواند در پوشش تحولات فرهنگی لازم برای توسعه کارآفرینی در کشور،حاصل شود.
هدف این مقاله ، بررسی و تحلیل جنبه های مختلف فرهنگ کارآفرینی و ارزیابی اقدامات لازم برای پیاده سازی آن است . در این راستا سعی بر آن است که با تحلیل ویژگیها، ارزشها،هنجارها، و دانش لازم برای استفاده برنامه ریزی شده از کارآفرینی به عنوان ابزار توسعه اقتصادی ،گامی درجهت ایجاد زمینه لازم برای اقدامات کارشناسی برداشته شود.
کارآفرینی سازمانی مستقل
کارآفرینی از دو دیدگاه موردبررسی قرارگرفته است و دانشمندان دودسته افراد کارآفرین را از یکدیگر مجزا و مشخص کرده اند: کارآفرینان مستقل یا فردی و کارآفرینان سازمانی یا اداری .